سرما خوردگی
گلم سلام شرمنده که دیر دیر آپ میشم خوب چند روزیه که سرما خوردی شما با مامانی خدا رو شکر هنوز من نگرفتم اخه خیلی بدم میاد از سرماخوردگی اما حاضر بودم خودم بگیرم شما نگیری الان هم به گوشی مامانی زنگ زدم احوالتو بپرسم اخه دیشب بردمت دکتر ولی شما گوشیو گرفتی اصلا نزاشتی با مامان صحبت کنم جالب بود اولین بار بود با گوشی با من کمی حرف زدی چون همیشه اصلا جواب نمیدادی وفقط گوش میدادی اما اینبار من درمورد هپو ، جوربات ، ... باهات حرف زدم و شما هم جواب دادی دختر گلم خیلی خیلی دوست دارم برا بابا دعا کن مشکل بسیار بزرگمون حل بشه مطمئنم با دعای شما همه چی درست میشه این چند روز بابا قنبر و مامانی هم به شدت مریض بودن بحدی که نتونستیم بریم ببینیمشون بابا فیروزیا هم یه هفته ی شیراز بودن که اومدن در ضمن گوشی بابا یی هم چند روز پیش افتاد توی آب و دیوار پارکینگو هم جمعه کشیدیم