ستایش  به معنای  حمد وسناستایش به معنای حمد وسنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

بهترین یار

زلزله 30.9 ریشتر

گلم سلام بعد سی و دوسال عمر وحشتناک ترین و بزرگترین عظمت خداوند بزرگ رو دیدم روز جمعه نهم فروردین 92 ساعت 8:03 صبح خوابیده بودیم که ناگهان صدای بسیار بسیار مهیبی و لرزش نسبتا شدیدی اومد و منو و مامانی با ترس از جا پریدیم و من گفتم زلزله و سریع شما رو برداشتیم و اومدیم توی حیاط و سریع ماشینو سوار شدیم و اومدیم پایین واقعا واقعا ترسناک بود و بی سابقه  30.9 ریشتر به گفته شاید 70 سال پیش چنین اتفاقی افتاده بود خلاصه آوارگی و بیچارگی شروع شد شب به خیال اینکه دیگه تموم شده همه رفتن خونه هاشون و باز ساعت 1:45 همین اتفاق باقدرت 1.3 ریشتر باز واقعا با عجله ریختیم بیرون وهمین شد که تا چند شب پایین جلوی خونه بابافیروزی با همه ی همسایه ها تا صبح ...
15 فروردين 1392

سال 1392 مبارک

گلم سلام امروز اولین روز کاری سال 92 هست واسه همین میخواستم اولین حرفا رو باز برای شما بزارم گلم امروز 5 فرودین 92 راستش تعطیلات امساب برام خیلی خیلی متفاوت از سالهای قبل بود هم به خاطر حضور شما و هم اون امیدی که خیلی خیلی وقته توی قلب منو و مامانی هست به همین خاطر خیلی برامون فرق داشت و به نوعی از محدود دفعاتی بود که امسال این چند روز تعطیلا ت خوش گذشت گلم و نتونستیم جایی بریم اما خوب این چند روز بد نگذشت با عمویها که ما همه روز سال تحویل 30 اسفند خونه بابا قنبری بودیم و سال تحویل همه اونجا بود فکر کنم ساعت 14:31:56 سال تحویل شد و عیدیها مون رو گرفتیم و من اولین عیدی رو نذر کردم از عمو فرامرز گرفتم به امید این سال جدید همون سالی باشه که م...
5 فروردين 1392

طوفان بزرگ + سال ( سال نو مبارک )1392

گلم سلام چند روز  قبل فکر کنم 16 اسفند 91  یه طوفان بسیار بسیار بدی اومد که خرابی زیادی داشت از جمله واسه بابایی که خرابیهای زیادی داشت و سرتیر برق درب خونمون رو هم کنده بود و برق هم نبود و وضعیت واقعا اظطراری شد همون روز اینقدر باد شدید بود که شیشه ی همه ی ماشینها شکسته بود خلاصه خدا واقعا به همه رحم کرد امروز هم 28 اسفنده و دو روز دیگه مونده تا سال جدید چهارشنبه هم که 30 بود تعطیل شد چون امسال سال کبیسه بود و ما 30 روز تمام بود و به خاط اینکه 30 ساعت 2 و نیم سال تحویل میشد به همین خاطر تعطیل شده به هر حال دوست دارم بازم اولین کسی باشم که سال نو رو بهت تبریک میگم و با اشتیاق بهت میگم گلم سال جدید مبارک صد سال به این سالها سال خو...
28 اسفند 1391

نقاشی خونه بابا بزرگ فیروز+ خرید عید

گلم سلام دیروز جمعه بود و چون بیکار بودم رفتیم خونه بابا فیروز و مشغول رنگ زنی شدم و پدرم در اومد خیلی خسته شدم البته من کمک مجید بودم با دایی علیت به هر حال تا غروب تموم شد و بعد هم من بایستی میرفتم کلاس طرح صالحین روزسه شنبه هم رفته بودیم یزد برای دکتر بابا فیروز و آوردن دایی علیت گلم ما شاله این روزا خیلی خیلی بدی میکنی و کامل جملاتو به کار میگیری از جمله به جای گفتن ناقلا میگی شاقولا گلم خیلی خیلی دوست دارم به امید روزای خیلی خیلی بهتر در سال 92 در ضمن چند روز پیش هم که یزد بودیم بردمت بازار خان تا برای عیدت خرید کنیم اما چون قبلش خواب بودی و شیرینی خامه خورده بودی تا رسیدم و رفتیم داخل بازار بیدار شدی و ناگهان حالت بد شد که خیل...
12 اسفند 1391

تمدید خبر خوش+مریضی بابا+انتقالی دایی علی

گلم سلام نمی دونم چی بگم فقط بازم شرمنده گلم که دیر میام اما این روزا بازم خدا روشکر خبرا خوبه اون مهمترین موضوعمون که باز خواستنمون و من چند روز پیش رفتم تهران اومدم توی ماشینم یه کمی حالم بد شد اونجا هم باز عموی زحمتمون رو کشید گلم امیدوارم درک کنی شما هم که ماشااله گوش شیطون کر حالتون روز به روز بهتر میشه ولی از پس اسفند دود کردیمو پول توی صندوق صدقات انداختم پدرم در اومدم از بس خوش زبونب اصلا جرات نمیکنیم جایی ببریمت هر کی هر چه میگه سریع تکرارمیکنی سر ده ماهه راه میرفتی و کلی حرف میزنی الان هم که 20 ماهته جمله به کار میبری و همه تعجب میکنن خدا حفظت کنه گلم از صمیم قلب من و مامانی دوست داریم منم که چند روز پیش که شبش قراربود برم...
23 بهمن 1391

بستری بیمارستان 2 + معجزه

گلم سلام نمی دونی این چند روزه چه خبرا که نبود ولی بازم شرمندم که دیر آپ میشم خلاصه بعد از اون مریضی که برات نوشتم و رفتیم اباده و دکتر برات بستری نوشته بود و مامانی نذاشت بستری بشی اومدم خونه و کلا  تا بعد از اربعین حالت کوک نبود تا خیلی تب کردی و من سریع همون روز بردمت یزد فکر میکردیم واسه گوشت هست توی درمانگاه هراتی دو تا نوبت برای متخصص گوش حلق بینی و اطفال گرفتم اما نوبت اولمون واسه دکتر اطفال بود واسه همین رفتیم اطفال اما دکتر باز برات یه سری ازمایش نوشت که بازم مامان جونت نذاشت واسه همین با هزار مکافات تونستم نوبت دکتر شکیبا بگیرم و کلی نسخه که اون برامون نوشته بود با هزار مکافات پیدا کردم از قبیل شیر اسب وهندوانه و ش...
2 بهمن 1391

مریضی ،ناامیدی ، اربعین ،مریضی

گلم سلام بالاخره با کلی تحمل نتایج اومد ومثل همیشه هیچ کس بجز شما ومامانی همراه نبود دیگه کلا نا امید شدم اما چاره ای جز تحمل ندارم سخت ترین شرایط زندگیمون دارم میگذرونم نتایج منفی ، مریضی پی در پی شما ، اضافه شدن اقساط، کم کردن حقوق .... بخدا دیگه نمیدونم چه بکنم اگه مامانت و شما نبودین دیگه امیدی برام نمی موند خلاصه از 20 روز پیش که مرض شدی همین جور نامیزونی اولش اسهال و استفراغ شدید بردمت اباده پیش دکتر فرهادی چون دکتر مهدی زادگان رفته برات بستری نوشت اما من و مامانی ترسو نتونستیم بستریت کنم و اوردیمت خونه با دارو چند روز بعد خوب شدی اما موقتی دوباره تب میکردی یک روز قبل از اربعین چون دفترچه نداشتیم بردمت همین جا پیش دکتر جعفری اونم که ...
17 دی 1391

واکسن 18 ماهگی

گلم سلام امروز شنبه 18 آذر 91 دقیقا هفته پیش مثل همچین روزی واکسن داشتی اما چون چند روز پیشش مریض شده بودی من نذاشتم بزنی و چند روز پیش سه شنبه بازم نبردم خانه بهداشت اسداباد و اوردم مرکز بهداشت اسفنداباد آقای زرنگار باهم رفیقه اون مثل همیشه واکسنتو زد من که اصلا می دونی مثل همیشه طاقت نیووردم و دادمت منصور خاله که اونم توی مرکز کار میکنه گرفتت و با مامانی و رفتم بیرون توی ماشین و فقط برات صلوات میفرستادم تا اینکه اومدید بیرون خیلی خیلی خیلی زیاد از دکتر و غریبها میترسی جای نگرانی داره ولی خوب به هر حال امروز شنبه بازم مثل همیشه منتظرم خودت میدونی که اما خوب دیشب مامانت خیلی نگران بود واسه اینکه بعد از واکسن که خوب شده و خوب هم ز...
18 آذر 1391

دندان آسیاب

گلم سلام چند روز پیش ناگهانی تب میکردی و به محض خوردن شیر و غذا بالا میآوردی و شروع میکردی به گریه کردن بغلت میکردم و فقط بغل خودم میاومدی گلم و شروع به بالا آوردن میکردی خیلی روزای بدی بود صبح بردمت دکتر گفت واسه یه ویروس جدید ولی خودمون فکر میکنیم واسه در اومدن دو تا از دندونهای اسیابیت باشه خدا رو شکر بهتر شدی دیروز هم واکسن 18 ماهگی داشتی ولی من نذاشتم برید بزنین چون نگرانتم گفتم یه کم حالت بهتر بشه بعد اخه این چند روز بد جوری ضعیف شدی بابا همچنان داره انتظار میکشه و هنوز موعد دیدار نرسیده گلم با اون دل معصومت واسه بابا دعا کن دوست دارم ...
12 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین یار می باشد