ستایش  به معنای  حمد وسناستایش به معنای حمد وسنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

بهترین یار

اولین بابا و مامان گفتنت

گلم سلام نمیدونی چقدر ذوق کردیم دیشب بعد از اینکه دیرزو عصر رفتیم ابرکوه آخه یه وام میخواستم بگیرم بانک مهر ریخته بودن به حسابم گرفتیم چند تا کار دیگه هم داشتیم انجام دادیم بعد هم چند تا نون فانتزی با همبرگر و گوجه ... گرفتیم من به مامانی گفتم که زنگ بزنه خونه بابا فیروز که شام نخورن بریم اونجا ساندویج بزنیم رفتیم خوش گذشت ساعت 10 اومدیم خونه چون طبق معمول جایی بند نمیشدی قبل از فیلم تا ثریا شبکه یک روی زمین خوابیده بود برای خودت یه چیزای بلغور میکردی یه دفعه مامان صدام زدم حسن ، ستایش داره میگه بابا دویدم نگات نکردم آخه اگه حواست رو پرت میکردیم نمی گفتی یه دفعه بازم گفتی با  با    با با کمی با فاصله ولی م...
11 دی 1390

عاشورا 90

گلم سلام بازم معذرت میخوام که دیر عکسای عاشورا حاضر شد من سعی خودمو میکنم اما... به هر حال عاشورای امسال با پاییز همراه بود مثل همیشه خیلی خیلی سرد بود اصلا ما نتونستیم شبا بریم هیات اما خودم یکی دو بار رفتم شما با مامانی واسه شیر خوارگاه تو مهدیه رفتین و صبح عاشورا هم خودم بردمت روی میدون پایگاه تا بزاریمت تو گهواره علی اصغر و اینم عکساش امیدوارم خوشت بیاد ...
10 دی 1390

1390/10/04

گلم سلام خوب شب یلدا هم گذشت و ما به همراه مامانی رفتیم خونه بابا قنبری شب خوبی بود شما واسه همه سر گرمی بودی عمه فرحناز و بابا فیروزی هم بودن شام خوردیم طبق معمول میوه ، هندوانه ، پسته ، تخمه ... دختر گلم بازم اولین یلدات مبارک ولی نمی دونی الان که دقیقا یه هفته مونده که بری تو هشت ماهگی چقدر ما رو اذیت کردی خیلی بیقراری میکنی ولی از اون روزی که توی رورووک نشستی خصوصا تو اتاق خودت خیلی آروم تری تا بیرون کم کم داری تمرین حرف زدن میکنی پری روز یه دفعه دع دع گفتی نمی دونی چقدر بابا مامان ذوق زدیم گلم ما هر چند وضعیت مالی خوبی نداریم اما همه توانمون رو میزاریم تا هیچ کمبودی نداشته باشی ان شا اله که همیشه خوشو خرم باشی و وقتی این...
4 دی 1390

شب یلدا1390/09/27

          گلم سلام     یلدا ،یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت یلدا یلدا یلدامبارک امروز چهارشنبه ، ما پری روز قبل دوشنبه عصر باز رفتیم آباده پیش خانم دکتر هوشبر برای اطمینان بهتر از وضعیتت ،وزن ،قد ، ... راستشو بخوای چون نذر کرده بودیم که اگه امید خدا بعد از اون مریضی و مشکل تناسلیت بهتر بشه همین هم شد عصر قرار بود  با محمد حسین عمه ات بریم قبضای این سری رو پخش کنیم اما هر چه گشتم پیداش نکردم چون اخر ماه بود به همین خاطر گفتیم بریم اباده خلاصه رفتیم دکتر دیدت گفت خیلی بهتر شده خوشحال شدیم تصمیم داشتم همو...
30 آذر 1390

شش ماه و بیست روز

گلم سلام   بازم شرمنده دختر نازم بخدا یه مدتی که نتونستم برات بنویسم همین طور که قبلا گفتم سیستمم سایت سنجش و نی نی بلاگ رو باز نمیکرد  در حالیکه بقیه ی سایت ها رو خیلی راحت باز میکرد اول فکر کردم هگ شدم و زحمات همه هدر رفته خوب بقیه اشو تو ادامه مطلب بخون درد دل زیاد دارم .     میگفتم شرمنده این مدتی خیلی اوضاع داشتیم 1. مریضی ناجورت تب شدید ، اسهال شدید 2. جشن تولد پرنیا 3. عاشورای 90 گلم از اولی بگم یه روز که تاریخش یادم نیست ولی فکر کنم ماه پیش بود صبح یه کم تب داشتی و مثل همیشه که گفتم بیقرایت که زیاد بود هیچ خیلی زیادتر شده بود عصرش که اومدم دیدیم حالت خیلی بده ر...
27 آذر 1390

شرمنده

گلم سلام بخدا شرمنده میدونم از دستم خیلی ناراحتی که کلی وقت برات مطلب نزدم اما دلیل دارم آخه تو دفترم کلی وقتی وبتو باز نکرده امروز هم اومدم کافی نت  شرمنده بعدا بیشتر برات توضیح میدم اخه الان یک ساعت مامان تو ماشین با خودت منتظری بای ...
21 آذر 1390

1390/07/12

گلم سلام دیروز ساعت 8:50 بردیمت بهداری اسفنداباد تا واکسنتو بزنی اول رفتیم پیش دکتر تا وضعیتتو چک کنه آخه دو روز پیش تب داشتی اما خیلی بهتر شده با اقای زرنگار که واکسن دو ماهگیتو هم زده بود مشورت کردیم و رفتیم پیش دکتر مشکل خاصی نبود فقط وزنت یه کمی نگران کننده بود آخه وزنت 5 کیلو بود به هر حال خوشبختانه یه آمپول بیشتر نداشتی زدی سریع اومدیم خونه من رفتم سر کار برعکس واکسن دو ماهگی تا غروب خیلی راحت بودی دردی نداشتی ولی کمی تب داشتی که با قطره استامینوفن هر چهار ساعت حل میشد اما دیشب خیلی تب کردی من تا ساعت 1 پیشت بودم و چک میکردم در ضمن برنامه ی نود هم میدیدم از 1 شب مامانی شی...
12 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین یار می باشد